حدیث فرشته من

عزیز دلم هستم همین جا

دخترم،نازم ،آره یک مدت وبت رو آپ نکردم اما دلیل دارم. دوست داشتم یک مدت بگذره بعد آپ کنم. دوست دارمت و بدون هیچ مامانی با دختر نازش قهر نمیکنه حدیثکم،عروسکم یک روز خوش و خرم با بابایی رفتین حمام..منم مثل همیشه رفتم دنبال کارایی عقب موندم..هیچ صدایی از شما و بابایی نمی اومد..منم  با خوشحالی از وقت حداکثر استفاده رو میکردم تا اینکه بابا منو صدا زد که بیا...بیا بقیه اش رو در ادامه مطلب میگم هیچ وقت اون صحنه ای رو که دیدم فراموشم نمیشه . هیچ وقت فقط گفتم وای نه نه و رفتم تو اتاق..چرا این کارو کردی ...چرا به من نگفتی میدونی چی شده بود. بابا کاری رو که چند وقت بود تو شک بودیم انجام بدیم یا نه انجام داده بود..   &...
29 مهر 1391

17 ماهگیت و راه رفتن

عزیز دلم 17 ماه هم شدی به همین سادگی هر چند که الان که می نویسم نزدیک 18 ماهگی هستی دختر ناز من تو ماه قبل سعی میکردی بایستی اما خبری از راه رفتن نبود اما از اول 17 ماهگی قدم های کوچیکت رو برداشتی و خیلی سریع پیشرفت کردی. به قول پدرت بعضی جاها ترمزت میبرید و تو هم می دویدی و میگفتی اووووووووووووووووووه تا بایستی یک دونه از این عصاهای چرخ دار داری که کلی باهاش راه رفتی و کیف کردی که صدا شو در میاری  اولین جایی که تو بیرون دست منو رها کردی و برای خودت رفتی ، تو حرم حضرت عبد العظیم حسنی بود. انشاالله خودش پشت و پناهت باشه با این پلاستیکه کلی کیف کردی و گاهی هم قدمات یاری نمیکنن   روی حیاط خونمون هم دیگه به ر...
26 مهر 1391

مامان کجایی نیستی

نمی دونم من مامانم رو خیلی اذیت کردم یا اون منو یا هر دو مون هم رو ،خودم هم قاطی کردم .اما نمیدونم چرا وبم رو آپ نمیکنه .مامان مامان کجایییییییییییییییییییی؟نکنه با من قهر کردی؟ تا جایی که یادم میاد فقط اینجا روژش رو خراب کردم اینجا هم آروم و بی سر و  صدا خوابیده بودم آخه از من به این خانمی بر میاد مامانم رو ناراحت کرده باشم نه شما بگید؟ ...
26 مهر 1391
1